معرفی و پیشینه فرنچایز
برای یک فرنچایز با تعداد کم ورودی، A Quiet Place از جایگاه معتبری در ژانر وحشت برخوردار است. اولین فیلم یک موفقیت غافلگیرکننده بود که مخاطبان را با قلب و تنش عصبی خود جذب کرد و جان کرازینسکی، بازیگر تبدیل شده به کارگردان، را به عنوان فیلمسازی برجسته معرفی کرد. دنباله آن، A Quiet Place Part II، به نظر میرسد که در تقریباً همه جنبهها نسبت به فیلم اول بهتر شده است. به جای دنبال کردن سریع آن فیلم، استودیو Paramount Pictures مسیر متفاوتی را انتخاب کرده و یک پیشدرآمد ساخته است. A Quiet Place: Day One (یک مکان ساکت: روز نخست) به عنوان یک پروژه برای نویسنده-کارگردان جف نیکولز (The Bikeriders) شروع شد تا وارد عرصه بلاکباسترها شود، اما اختلافات خلاقانه باعث شد که این نسخه متوقف شود و مایکل سارناسکی، کارگردان فیلم Pig، هدایت را به عهده بگیرد. محصول نهایی بهتر از چیزی است که طرفداران میتوانستند انتظار داشته باشند: یک پیشدرآمد کم حجم و تیز که درام انسانی ملموسی را در یک بسته هیجانانگیز ارائه میدهد.
اولویتهای درست نویسنده-کارگردان
بخشی از آنچه که A Quiet Place: Day One را در تمام جهات موفق میکند، اولویتهای درست نویسنده-کارگردان مایکل سارناسکی است. به جز دیجمون هونسو که نقش هنری خود از A Quiet Place Part II را تکرار میکند، تقریباً هیچ ساخت اسطورهای یا ارتباط مستقیمی با فیلمهای دیگر وجود ندارد. A Quiet Place: Day One با قرار دادن خود در زمان کاملاً متفاوتی از حمله بیگانگان و در عرصه جدید و هیجانانگیزی برای این فرنچایز: آسمانخراشها و خیابانهای شلوغ نیویورک، به طور قابل توجهی خود را متمایز میکند. روایت در دست به طور کامل مستقل است، یک شرط نادر برای یک فیلم ترسناک بلاکباستر که به دلیل مهارت فیلمسازی مایکل سارناسکی و عملکرد قدرتمند بازیگران به ثمر مینشیند.
داستان فیلم و شخصیتها
سمیرا و اراده به زندگی
سمیرا (لوپیتا نیونگو) آماده است تا زندگیاش به پایان برسد. او که به دلیل سرطان پیشرفتهاش به ناچار تحت مراقبت از خانه سالمندان زندگی میکند و یک گربه خدمتکار به نام فرودو نزدیکترین همدم او است، سعی میکند با وجود اصرار پرستارش، روبن (الکس وولف)، امید پیدا کند. یک گردش گروهی از خانه سالمندان به منهتن از یک سفر تفریحی به یک کابوس کامل تبدیل میشود زمانی که موجودات کور و هیولایی که با صدا شکار میکنند به طور ناگهانی از آسمان میافتند. در حالی که این موجودات شهر را محاصره میکنند، سمیرا از تسلیم شدن دست میکشد وقتی که با دانشجوی حقوق ترسیده، اریک (جوزف کوین)، مواجه میشود. با کشف اینکه موجودات نمیتوانند شنا کنند، دولت ایالات متحده به تمامی غیرنظامیان باقیمانده دستور میدهد که به قایقهای تخلیه در طرف دیگر شهر برسند. بهطور غیرمنتظرهای با هم درگیر میشوند، سمیرا و اریک باید هر کاری را انجام دهند تا در سکوت به قایقها برسند قبل از اینکه فرصت فرارشان برای همیشه از دست برود.
عملکرد بازیگران
این که لوپیتا نیونگو (برنده اسکار، Black Panther، Us) اغلب در هالیوود کم استفاده میشود، افسوسآور است زیرا عملکرد او درA Quiet Place: Day One گواه بزرگی بر استعداد او است. از طریق نگاه سرد و ارتباط کم، نیونگو شخصیت سمیرا را به عنوان زنی که پذیرفته است به پایان راه رسیده و منتظر آرامش شیرین مرگ است، تثبیت میکند. در زیر این ظاهر سرد، نیونگو، با حمایت فیلمنامه مایکل سارناسکی، نشان میدهد که سمیرا به شدت میخواهد یک بار دیگر اوجهای زندگی را تجربه کند. در اوایل داستان، سمیرا از پرستارش میپرسد آیا میتوانند در مسیر خود برای روز گردش خود در هارلم برای پیتزا توقف کنند. این درخواست ساده به تدریج به یک ماموریت نمادین در طول حمله بیگانگان تبدیل میشود – کاری که او باید قبل از آنکه بتواند به طور واقعی رها شود، انجام دهد.
تضاد شخصیتها
مراقبت سمیرا از گربهاش فرودو که همیشه با او روی بند یا در کیفش همراه است، نشان دهنده روحی مراقب است که او آن را سرکوب میکند. در همین حال، اریک با بازی جوزف کوین به وضوح احساسات خود را نشان میدهد و از مرگ به شدت ترسیده است. برخلاف نقش او در Stranger Things به عنوان متال هد دوست داشتنی، ادی مانسون، کوین تصمیم هوشمندانهای میگیرد تا اریک را به عنوان یک فرد عادی که به سادگی سعی میکند با تمام وجود خود به زندگی چنگ بزند، بازی کند. در نهایت، مایکل سارناسکی داستانی دلخراش از زنی نزدیک به مرگ که روزهای آخر خود را با محافظت از دیگران معنادار میکند (بله، شامل گربه هم میشود)، در هم میآمیزد.
فیلمسازی و جلوههای بصری
علیرغم مقیاس بزرگ آن، A Quiet Place: Day One یک فیلم صمیمی است. معمولاً وقتی فیلمسازان از آثار مستقل به بلاکباسترها میپیوندند، بخشی از صدای آنها در ترجمه گم میشود. در اینجا چنین نیست. مایکل سارناسکی با تمهای وجودی و اصالت بیپردهای که باعث میشود Pig به این اندازه تاثیرگذار باشد، به دویدن ادامه میدهد. علاوه بر این، او درک قویای از این نوع فیلمسازی بزرگمقیاس دارد. یک مثال این است که چگونه او تواناییها و ضعفهای هیولاها، یا فرشتگان مرگ را توضیح میدهد. هیچ تخته بزرگ توضیحی وجود ندارد که نحوه کارکرد بیگانگان را توضیح دهد. سارناسکی به آرامی دوربین را روی یک نمای نزدیک از سر یک بیگانه و آناتومی آن میکشاند تا روش شکار آنها با شنیدن را نشان دهد. همچنین، بینندگان با یک سکانس طولانی از یکی که در آب تقلا میکند، نشان داده میشود که این موجودات نمیتوانند شنا کنند. این ارتباط تصویری درجه یک در فیلمی است که لوکس دیالوگهای گسترده را ندارد.
اثرات بصری و ترس موجودات
برخی از طرفداران نگران بودند که فرشتگان مرگ در نور روز کاملاً دیده میشوند و دیگر آن ترس قبل را ندارند. **A Quiet Place: Day One** بلافاصله این نگرانیها را با کارهای تحسینبرانگیز در زمینه جلوههای بصری برطرف میکند. بیگانگان به شکل بیشتری نسبت به قبل به تصویر کشیده شدهاند. به طور اساسی، نحوه حرکت آنها به شدت بسط داده میشود. برخلاف دو فیلم قبلی، صدها از این موجودات در سراسر یک کلانشهر ویرانی به بار میآورند و آنها به صورت یک واحد حرکت میکنند. آنها نیرویی از طبیعت هستند که ایجاد صفوفی چنان متراکم میکنند که بیننده نمیتواند سر یکی را از اندام نازک دیگری تشخیص دهد. بیشتر شبیه یک طاعون تا مجموعهای از موجودات، فرشتگان مرگ اغلب به عنوان سایههای باریک روی معماری شهر و ابرهای خاکستر و آوار خاکستری دیده میشوند. آنها نمایانگر مرگ نزدیک و تقریباً همه جا حاضر هستند – بسیار مناسب برای داستان فیلم.
سکانسهای اکشن و کار دوربین
البته، سکانسهای اکشن مطابق با استاندارد فرنچایز و حتی بیشتر هستند. لحظات بزرگ و نمایشی “نفس خود را نگه دارید” مانند صحنه معروف میخ در فیلم اول کمتر وجود دارد. مشخص میشود که این مشکلی نیست، زیرا A Quiet Place: Day One به عنوان یک تعقیب بزرگ ساختار یافته است. زمین بازی شهری نیویورک سیتی شروع به شبیه شدن به یک سری تلههای مرگ میکند. یک ساختمان اداری، مترو، و خیابانهای باز شهر تنها سه نمونه از آیکونوگرافی آشنا هستند که به خانههای وحشت فردی تبدیل شدهاند. اضافه کردن یک گربه دوست داشتنی که به دلیل کنجکاوی تمایل به پرسه زدن دارد، سطح استرس را به ارتفاعات غیرقابل تحمل میرساند. کار دوربین صاف پات اسکولا احساس بسیار هدفمندی دارد، هر شات به حداکثر میزان ممکن برای بیرون آوردن عرق از مخاطب استفاده میشود. تا زمانی که این سفر با یک نت جسورانه و تلخ به پایان برسد، نفس کشیدن به صورت طبیعی دوباره حس خوبی دارد.
نتیجهگیری
باورکردنی نیست که A Quiet Place: Day One به دلیل اختلافات خلاقانه یک کارگردان را از دست داده است. این پیشدرآمد یک کار مطمئن است. ممنون که تا پایان یک مقاله دیگر با من همراه بودید.